ایران علمی

آنچه که لازم است بدانید، یاد بگیرید.

Archive for اکتبر 2008

تمدن شهر سوخته (قسمت دوم)

Posted by wooerfara3661 در اکتبر 24, 2008

ب- کرنولوژی (جدول گاه بندی) شهر سوخته :
تاکنون حدود ۱۰ درصد از همه ی محوطه ی شهر سوخته گودبرداری (حفاری) شده است. همین مقدار، اطلاعات زیاد و ارزنده ای در اختیار پژوهشگران گذاشت. با توجه به داده های به دست آمده، شهر سوخته به چهار دوره و یازده لایه ی متمایز تقسیم شده است، که هر یک ویژگیهای خود را دارد :

دروه ی یکم :
کهن ترین دوره ی استقرار در شهر سوخته , دوره ی اول آن است که لایه های ۸ تا ۱۰ را در بر می گیرد. این دوره از ۳۲۰۰ ق. م آغاز و حدود ۲۸۰۰ ق .م پایان می پذیرد. آثار مربوط به این دوره حدود چهار متر ضخامت دارند.

دوره ی دوم :
دوره ی دوم، لایه های ۵ تا ۷ را در بر می گیرد. این دوره و دوره ی سوم مربوط به اواسط دوران مفرغ اند. دوره ی دوم تاریخی برابر سال ۲۷۰۰ ق .م تا ۲۵۰۰ ق .م می باشد.

دوره ی سوم :
دوره ی سوم از لایه های سوم و چهارم تشکیل می شود و دارای تاریخی از ۲۵۰۰ ق .م تا ۲۳۰۰ ق . م است.

دوره ی چهارم :
دوره ی چهارم شهر سوخته، که لایه های صفر، یک و دو را در بر گرفته است، به اواخر عصر مفرغ تعلق دارد. در این دوره سفالگران شهر سوخته برای ساختن سفال، از چرخ سفالگری با دور تند استفاده می کردند. تاریخ دوره ی چهارم به سالهای ۲۳۰۰ ق .م تا ۲۱۰۰ ق .م بر می گردد.

ج- معماری شهر سوخته، محله ها و خانه های مسکونی :
مهمترین آثار معماری بدست آمده از شهر سوخته، خانه های پلکانی و بنای کاخ سوخته می باشد. خانه های پلکانی نه تنها از نظر آثار معماری، بلکه از لحاظ اشیای بدست آمده نیز یکی از دوره های درخشان شهر سوخته را در برمیگیرد. کاخ سوخته، مربوط به دوره ی چهارم شهر سوخته است و می توان آن را یک اثر معماری چشمگیر (قابل ملاحظه) دانست. کاخ سوخته، دارای دیوارهای ستبر (قطور) خشتی به بلندی (ارتفاع) بیش از سه متر است. شوربختانه، بنای مکشوفه از یک سمت در اثر فرسایش ویران شده بود و گروه گودبرداری (حفاری)، در گوشه ی جنوب خاوری آن اقداماتی کرده است. این بنا صرفنظر از فرسایش، در وضع نسبتا مناسبی قرار دارد و اندود دیوارها، هنوز نمایان و نمایشگر دوران نوینی در تسلسل و پیوند فرهنگی این منطقه باستانی می باشد، که طی آن چرخ سفالگری ابداع شده است.
ساختمانهای شهر سوخته، در هر چهار دوره ی استقرار، از خشت اند و تاکنون آثار ساختمانی از خشت پخته یا آجر دیده نشده است. بنا های کاوش شده، دارای اجزای لازم یک خانه، از جمله دیوار، کف، سقف، پلکان، درگاه، اجاق، انبار و بالاخره اتاق و گهگاه اتاق های بزرگ، شبیه به تالار بوده اند.
گستره (مساحت) هر واحد مسکونی از ۹۰ تا ۱۵۰ متر مربع بوده است، که از تعدادی اتاق های چهار گوش و نامنظم تشکیل می شده اند. از خانه هایی که دیوار برخی از آنها تا زیر سقف باقی مانده است، می توان استنباط نمود که هر اتاق یک در داشته است. خانه ها در مجتمع های چهار و یا شش واحدی با دیوارهای نازکی از هم جدا می شده اند و همگی دارای درگاه، پنجره، پله و اتاق بوده اند. بنابراین می توان گفت که ساکنان آن، نوعی زندگی خانوادگی داشته اند؛ ولی از ابزار و آلات و وسایل کار باقیمانده، چنین برمی آید که هر خانواده لوازم مورد نیاز خود را راساً تهیه می کرده است.

۱- خشت خام و دیواره :
هر واحد ساختمانی از یک قسمت راست گوشه بنا میشد، که مصالح اصلی آن خشت خام بود. سقف ها معمولا صاف و مسطح و از چوب و حصیر درست میشد. دیوارها از خشت خام و عرض دیوارهای اصلی معمولا به پهنای دو خشت بودند. در دوره ی چهارم، پهنای دیوارهای اصلی، سه، چهار و بندرت به پنج خشت می رسید؛ و دیوار های بین اتاق ها، با یک ردیف خشت ساخته می شدند، پی ها، معمولاً گودال هایی بودند با عمق متغیر ۳۰ تا ۱۰۰ سانتیمتر. سپس با خشتهای شکسته و خاک و گاهی نیز به قصد استحکام بیشتر، از سفالهای شکسته ادوار پیشین پر می شدند.
خشت ها به صورت طولی و افقی چیده میشدند و از مصالح اصلی ساختمان ها، در شهر سوخته به شمار می رفتند. با اینکه گاهی اندازه ی خشت های به دست آمده، با هم تفاوت دارد، ولی به نظر می آید ساختن آنها طبق استاندارد بوده است. اندازه خشت های به کار رفته در دوره های دوم و سوم شهر سوخته، ۴۰ در ۲۰ در ۱۰ سانتیمتر و با نسبت ۱:۲:۴ بوده است. خشت هایی به اندازه ی فوق، در محوطه ی باستانی «کالی بنگان» و در آثار معماری دوره ی «هلاپای» این محوطه استفاده شده است. در حالی که، در دوره ی پیش از تمدن هلاپای در همین محوطه، نسبت خشت ها ۱:۲:۳ بوده است، اندازه و نسبت خشت های به کار رفته در آثار مربوط به دوره ی چهارم استقرار در شهر سوخته، کمی بزرگتر از دوره های پیشین است (۵۰ در ۲۰ در ۱۲ سانتیمتر و نسبت ۱.۲:۲:۵) ولی به هر حال در این دوره هم از یک نسبت استاندارد و یکنواخت استفاده شده است.
کلیه ی خشت های به دست آمده از شهر سوخته خام هستند، به جز یک اتاق و پایین پله که به منظور دیگری آجری بوده اند.

۲- اندود :
دیوارها، درگاه ها، پنجره ها و کف اتاق، با نوعی اندود، پوشیده می شد، که از گل، کاه و مواد آهکی به عمل می آمد. در بعضی قسمت ها، در زیر اندود، پوشش حصیری نیز قرار می داده اند .نوارهای حصیری، احتمالاً به منظور جلوگیری از ریزش اندود و نفوذ رطوبت بوده است. رنگ اندودها، عموماً خاکستری سیاه می باشد. این اندودها، پس از گذشت هزاران سال تاکنون به خاطر قشر نمکی که روی آنها را فراگرفته است سالم مانده اند (پس از کنار زدن قشر سطحی زمین در ۱۵ سانتیمتری زیر خاک به قشر سیمان مانندی می رسیم، قدرت حفظ و نگهداری این قشر نمکی، به حدی است که سقف سطح خانه ها با تیرهای چوبی آن، همچنان سالم مانده است).

۳- کف سازی اتاق :
برای پوشاندن کف اتاق ها، معمولا از روشهای زیر استفاده می شد :

۳-۱- از اندود با میانگین ستبرای (ضخامت) پنج سانتیمتر، این گونه کف نسبتا ظریف و کم دوام بود.

۳-۲- از خشت، که دور اتاق را با آن فرش می کردند و درون آن را خاک می ریختند و می کوبیدند، سپس اندود پوش می کردند.

۳-۳- از سفال های شکسته و غیر قابل استفاده مخلوط با خاک، که در کف اتاق می ریختند و سفت می کردند.

۴- سقف :
معماران شهر سوخته، در ساختن سقف از روشی یکنواخت و هماهنگ بهره می بردند. در چند اتاق، شاه تیرهایی دیده می شود، که به موازات هم کار گذاشته اند. تیرهای چوبی، در سوراخ های ایجاد شده در بالای دیوارها محکم شده اند و روی آنها را با حصیر و شاخه های نازک درختان پوشانده و سطح آن را با یک لایه ی ۲۰ سانتیمتری، کاه گل اندود کرده اند. درگاه ها و ورودی های اتاق ها، نیز سالم باقی مانده اند .آستانه ی هر اتاق، با دو خشت چیده شده بر کف، مشخص شده است. سقف درگاه ها، از دو تیرک چوبی فرورفته در دیوار، درست و روی آن با گل پوشانده شده است.

۵- اجاق :
گرمای اتاق ها را یک اجاق مرکزی تامین می کرد. این اجاق ها سکووار با چاله ای گرد به عمق حدود ۳۰ سانتیمتر در وسط ساخته می شدند. در برخی از آنها، هنوز خاکستر دیده می شود. از این اجاق ها، حرارت به خوبی پخش می شد و علاوه بر کاربرد حرارتی از آنها برای پخت و پز استفاده می کردند. جز اینها، اجاق های دیگری با اشکال مختلف مانند اجاق های نیم دایره وجود داشت، که بهترین نوع آنها در خانه های پلکانی دیده شده است. اجاق های نیم کره ای، نعل اسبی و سفالین قابل حمل، نیز در شهر سوخته پیدا شده است. بیشتر اجاق ها، در وسط اتاق ها قرار دارند، ولی بعضی از آنها در یکی از دیوارهای جانبی ساخته شده اند، که به احتمال زیاد برای جلوگیری از پراکندگی حرارت بوده است. کف اجاق ها، با خشت فرش شده و روی اغلب آنها را با یک لایه نازک گلین پوشانده اند. چون اندود کف اجاق ها، زود به زود می سوخته، از این رو نیاز به بازسازی داشته و به عنوان نمونه، کف یکی از آنها کمینه (حداقل) ۹ بار، بازسازی شده است.

۶- مشخصات معماری، در دوره های چهارگانه ی استقرار در شهر سوخته :

دوره ی یکم:
کهن ترین آثار معماری، در این دوره به وجود آمده و شامل آثار معماری موجود از لایه های ۸ تا ۱۰ (۳۲۰۰ تا ۲۸۰۰ پیش از میلاد) می باشد. قسمت های باقی مانده ی ساختمان ها، عبارتند از : دیوارها، درگاه ها، سقف ها و کف های کامل، که خوب باقی مانده اند. بخشی که شامل آثار دوره ی اول شهر سوخته می باشد، از سال ۳۲۰۰ تا سال ۲۴۰۰ پیش از میلاد، یعنی حتی در آغاز دوره ی سوم استقرار، مسکون بوده است. اشیا و آثار به دست آمده از این دوره عبارتند از : پیکره های کوچک گلین، سفال های دوباره استفاده شده، استخوانهای حیوانات، سفالهای معروف به ترکمنی، افغانی و دره کوته و زیرستان و نال .
در آثار باقی مانده از این دوره، خیابان باریکی دیده می شود که میان دو بلوک ساختمانی قرار دارد و گویا (ظاهراً) در یک دوره پانصد ساله مورد استفاده بوده است، این خیابان در لایه های ۷ و ۸ و ۹، نیز وجود داشته و در هر لایه، جای آن دگرگون (عوض) شده است، تا اینکه در لایه ی ۷ یعنی حدود سالهای ۲۸۰۰ تا ۲۷۰۰ پیش از میلاد، به جای اصلی خود برگشته است. دیوار های پیدا شده در این دوره، کهن ترین آثار معماری شهر سوخته می باشند و به نظر می آید که یکی از آنها، دیوار یک اتاق از یک واحد ساختمانی است. به غیر از این، دیوار های کوچک دیگری مربوط به همین دوره، نیز دیده می شود. در این آثار، به نظر می آید که پی ها، تنها برای دیوارهای اصلی تعبیه می شده اند.

دوره ی دوم و سوم :
این ادوار، نسبت به دوره ی یکم، دارای ساختمان های بیشتری است. در یکی از کارگاه ها، کمینه (حداقل) سه اتاق دیده می شود، که همگی متعلق به یک ساختمان اند، در دوره های گفته شده (مذکور)، کف بعضی از اتاقها با یک ردیف خشت فرش شده است. کف بعضی از اتاق ها را مخلوطی از کاه گل به قطر ۵ سانتیمتر پوشانده است، که گاهی به ۱۰ سانتیمتر نیز می رسد. مهم ترین آثار موجود از این دوره ها، متعلق به لایه ی هفتم می باشد، که در بخش های شمالی و جنوبی محوطه ی مزبور قرار دارد. در شهر سوخته مانند بسیاری از محوطه های باستانی، ساختمان های متروک دوره های قبل را خراب نمیکردند، بلکه پی ساختمانهای جدید را، داخل ساختمانهای قدیمی می افکندند، به این شوند (خاطر)، ساختمان های ادوار مختلف تا اندازه ای (تقریباً) سالم مانده اند.

دوره ی چهارم :
آثار مربوط به دوره ی چهارم، نخستین بار در سال ۱۹۶۹ میلادی (۱۳۴۸ خورشیدی) کشف شد. مهم ترین اثر معماری این دوره، ساختمانی است به مساحت ۶۵۰ متر مربع در جنوب خاوری تپه، و چنان که در پیش گفتیم، دارای دیوارهای ستبری (ضخیمی) است، که بلندی (ارتفاع) بعضی از آنها، به ۳ متر می رسد. این ساختمان، مرکب از سه بنای جداگانه است، که دور یک حیات ساخته اند. پی این بناها، در داخل ساختمان های قبلی کنده و باعث تخریب برخی از آثار دوره ی سوم شده است. این پی ها بین ۶۰ تا ۸۰ سانتیمتر عمق دارند. در این ساختمان ها، آثار سوختگی، به ویژه در سقف و کف اتاق ها به خوبی دیده می شود. با خراب شدن این ساختمان، آثار زندگی در این شهر به کلی از بین رفته و از حدود سال ۲۱۰۰ پیش از میلاد، تا صد سال بعد نیز، نشانه های زندگی در این شهر و پیرامون آن دیده نمی شود.

Posted in تمدن های ایرانی, تاریخ ایران | برچسب: | Leave a Comment »

تمدن شهر سوخته (قسمت اول)

Posted by wooerfara3661 در اکتبر 24, 2008

<p>حدود پنجاه سال پیش از آغاز کاوشهای علمی گروه باستان شناسان ایتالیایی درشهر سوخته»سر اورل استین» (وی در سال ۱۲۹۵ خورشیدی به سیستان سفر کرده است.)، در گزارشهای خود اهمیت و ویژگیهای این تپه را بیان کرده بود، (کتابی که من مطالبی از آن برگرفته ام در سال ۱۳۶۹ به چاپ رسیده است).<br />

گروه باستان شناسان ایتالیایی وابسته به موسسه ی مطالعات خاورمیانه و خاور دور «ایزمئو» تحقیقات و فعالیتهای باستان شناسی سالهای اخیر را در سیستان آغاز کرد که همراه بود با کاوشهای شهر هخامنشی دهانه غلامان در سال ۱۳۴۱ خورشیدی (۱۹۶۲ میلادی).<br />

پنج سال بعد همین موسسه با همکاری مرکز باستان شناسی ایران کاوش در تپه های شهر سوخته را به سرپرستی دکتر «مارتیسیو توزی» آغاز نمود و این کاوشها تا سال ۱۳۵۷ خورشیدی (۱۹۷۸ میلادی) ادامه پیدا کرد. نتیجه ی بررسی ها و کاوشهای این گروه در ده ها مقاله و کتاب به چاپ رسیده است و این تحقیقات هنوز ادامه دارد.<br />

پیش از آغاز کاوشهای شهر سوخته، بیشتر باستان شناسان معتقد بودند که مهمترین مراکز فرهنگی در بین النهرین و جنوب غرب ایران واقع شده اند، ولی چنانکه می بینیم با کشفیات شهر سوخته و سایر محوطه های باستانی واقع در شرق ایران همانند تپه یحیی و گورستان شهداد کرمان در نظریات آنان تغییراتی حاصل گردیده است.<br />

اهمیت و گستردگی (وسعت) کشفیات شهر سوخته طی چند سال گذشته این ناحیه را از صورت یک محوطه عادی دوران مفرغ خارج ساخت. به نظر می آید این شهر مهمترین مرکز اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی منطقه طی هزاره های سوم و دوم پیش از میلاد باشد. لایه های شور و نمک موجود در سطح تپه های شهر سوخته به نگهداشت اشیا و بقایای باستانی کمک فراوان کرده اند، به نحوی که در آنجا آثار طناب، سبد، رنگ، پارچه، لارو حشرات، ناخن و موهم که در سایر محوطه های باستانی ایران به ندرت باقی مانده اند پیدا شده است و به همین سبب مجموعه ای کامل از مدارک و شواهد مربوط به دوران آغاز شهرنشینی، به مقدار زیادی به دست آمده است.<br />

دکتر توزی میگوید: تحقیقات شهر سوخته طی سالهای اخیر در جهان شناخته شده است و این، تنها به خاطر کارهای گروه ما نیست، بلکه گروه زیادی از دانشمندان کشورهای مختلف در این زمینه تحقیق کرده اند. مجموعه ی این مطالعات به شناخت یکی از قدیمی ترین تمدنهای بشری و مکانیزم تکامل جامعه ی بشری و اشکال پیچیده ی آن تا امروز، انجامیده است. ارزش نتایج مطالعات شهر سوخته مرهون تحقیق دانشمندان نیست. این خود شهر سوخته و دشتها و تپه ها و اشیا و ابزار آن است که بی دریغ سالم و دست نخورده در سیستان شرقی، پیش روی انسانهای قرن حاضر قرار گرفته است».</p>

<p>الف- موقعیت، گستردگی(وسعت) و سایر ویژگی ها (خصوصیات) :<br />

شهر سوخته، در حدود ۵۰ کیلومتری جنوب شهر زابل در غرب راه (جاده ی) آسفالته ی زاهدان – زابل، بین آبادی «تاسوکی» و روستای «لوتک» بخش آب سیستان، واقع است. گستره همه ی تپه های شهر سوخته، حدود ۱۵۱ هکتار و میانگین بلندی آنها ۱۲ متر و بلندترین نقاط آن، ۱۸ متر می باشد. سوی (جهت) تپه ها از شمال به جنوب و شیب آنها از خاور (شرق) به باختر(غرب) است. درازای (طول) شهر سوخته حدود ۲۲۲۰ متر و پهنای آن حدود ۱۰۹۰ متر می باشد. از ۱۵۱ هکتار گستردگی شهر سوخته، تنها ۱۲۰ هکتار آن آثار و بقایای باستانی را در بردارد که بیشترین آن (حدود ۸۰ هکتار) متعلق به دوره ای کوتاه می باشد (لایه های۵ تا ۷). تپه های کم ارتفاع شهر سوخته، در کنار یکی از کهن ترین دلتاهای رود هیرمند قرار دارند و از مهمترین مراکز دوران مفرغ در شرق ایران محسوب می شوند. قبلا تصور می رفت که دلتای فعال همزمان با شهر سوخته، در کنار رود بیابان قرار دارد، ولی مطالعات و پژوهش های جدید جغرافیایی روشن می کند که دلتای رود بیابان نیز می تواند فعال باشد، چون در زیر این دلتا هنوز یک رشته آب جریان دارد. دلتای گفته شده (مذکور) در گاه (زمان) یورش تیمور به سیستان نیز اهمیت داشت و پیرامون آن شهرها و قلعه هایی، همانند» سارتار»، «ترکن»، «رم رود»، «قلعه رستم» و «قلعه حوضیدار» قرار داشته اند. بررسی های جدید به کمک عکس های هوایی برای یافتن دلتای فعال هزاره چهارم پیش از میلاد در این منطقه، نشان داد دلتای قدیمی نزدیک شهر سوخته بود، اما چنان با شن و ماسه پر شده بود که تشخیص آن به سختی امکان پذیر است. چون در این منطقه سوی وزش باد از باختر به خاور است، بخش سوخته به سبب تماس همیشگی (دایم) با جریان باد, فرسوده و از بلندی آن کاسته شده است. قسمت خاوری تپه ها از قسمت باختری آن، بلندی (ارتفاع) زیاد تری دارد، زیرا تنها عامل مخرب آب میباشد که دیواره های خاوری شهر سوخته را به شکل برش های عمودی مستقیمی درمی آورد. هنوز در کنار آن گودالهای سپید کوچک به نشانه ی بقایای دریاچه های باتلاقی کوچک انتهای رود هیرمند دیده می شود.<br />

تپه های شهر سوخته به شوند فرسایش باد و آب، چه در زمان زندگی در شهر و چه پس از متروک شدن، از شکل خاص هندسی بیرون آمد و سطح آن صاف و گوشه هایش گرد شد و گودالهای داخل سطح تپه و زمین های صاف و چسبیده به آن از رسوب های رودخانه ای پر شدند. حدود ۷۵ هکتار از زمین های شهر سوخته از توده های سفال، قطعات سنگ، فلز، مرمر و اشیای دیگر پوشیده شده است. به نگر (عقیده ی) اورل استین، فرسایش شدید بادها، خاکهای سست روی (سطح) تپه ها را کنار می زند، در نتیجه آثار نمایان میشوند، ولی لایه ی سخت و ضخیم نمکی زیر سطح باعث نگهداری (حفاظت) چشمگیر مقدار زیادی از آثار شده است. بهترین آثار موجود که به هزاره های چهارم و سوم پیش از میلاد تعلق دارند، در پایین ترین لایه ها در قسمت خاوری شهر سوخته در گستره ای (مساحتی) افزون بر ۱۲۰ هکتار پخش گردیده اند.<br />

شهر سوخته با تمام گستردگی خود بدون (فاقد) معبد، دیوار دفاعی، دروازه و یا ساختمان عمومی می باشد. زندگی در این شهر حدود ۵۰۰۰ سال پیش یعنی بین سالهای ۳۲۰۰ تا ۱۸۰۰ ق. م جریان داشته است و بخشهای دربردارنده ی این آثار به چهار قطعه ی متمایز از هم به شرح زیر جدا شده اند:</p>

<p>۱- بخش بزرگ مرکزی :<br />

این قسمت را با گستره ای (مساحتی) حدود ۲۰ هکتار، از باختر، جنوب و از خاور گودالهای ژرف (عمیق) از بخشهای دیگر جدا کرده است و کهن ترین اشیای دیده شده در آن متعلق به لایه ی ۲ (۲۷۰۰ ق. م) است و کمینه (حداقل) تا لایه ی ۳ (۲۳۰۰ ق .م) ادامه دارد.</p>

<p>۲- منطقه ی مسکونی خاوری :<br />

منطقه ی مسکونی خاوری با گستره ای حدود ۱۶ هکتار، از بلندترین قسمت های شهر سوخته (با ارتفاع ۱۸ متر) می باشد و همه ی آثار مربوط به دوره ی دوم (۲۷۰۰ ق .م تا ۲۵۰۰ ق .م) در این قسمت به دست آمده است.</p>

<p>۳- قسمت شمال باختری :<br />

این بخش ناحیه ای صنعتی بوده است. از آن وسایل و ابزار سنگی و سنگ لاجورد به مقدار زیاد به دست آمده است. بلندترین نقطه ی آن ۵/۱۲ متر است و آثار دوره های سوم (۲۵۰۰ ق .م تا ۲۳۰۰ ق .م) و چهارم (۲۲۰۰ ق .م تا ۲۱۰۰ ق .م) درآن قرار دارند.</p>

<p>۴- قسمت جنوب باختری :<br />

این قسمت، گورستانی بود با گستره تقریبی ۲۵ هکتار و سطحی پوشیده از شن. این گستردگی برای گورستان در دوران مفرغ زیاد، اما برای شهری چون شهر سوخته، کوچک بوده است. در این قسمت هیچ گونه آثار باستانی دیده نمی شود.</p>

Posted in تمدن های ایرانی, تاریخ ایران | برچسب: | Leave a Comment »

زندگی نامه شاهان ایران، از آغاز تاکنون (قسمت دوم)

Posted by wooerfara3661 در اکتبر 24, 2008

۱- ماد ها :
۱-۲- فرورتيس (فرااورت) :

تاريخ در گذشت : ۶۵۳ قبل از ميلاد
محل دفن : به حدس کامرون، در یکی از گور دخمه های کنار جاده اصلی ایران – بابل نزدیک بیستون

زندگي نامه : پس از ديوکس (ديااکو) پسرش فرورتيس که نام نيای خود را داشت به تخت پادشاهی نشست . او با پرداخت منظم خراج به دولت آشور که در آن هنگام آشور بانیپال پادشاه آن بود . سياست پدر را که حفظ مناسب حسنه با آشور بود ادامه داد و نيز مانند پدر به فتح و جذب ديگر قبايل ماد که در فلات ايران مستقر شده بودند پرداخت . مادها در اين راه ولايت پارس را که با سکنه آن خويشاوند بودند متصرف شدند . آنها که با اين پيروزيها شجاع و دلير شده بودند کوشيدند تا يوغ بندگی را از گردن خويش بردارند و در رسيدن به اين هدف به آشور حمله بردند ؛ اما سپاهيان کار آزموده آشوری که سر انجام دولت ايلام را مغلوب و مطيع کرده بودند و از انضباط شديدی برخوردار بودند و نيز با جنگ افزار بزرگ می شدند ؛ برای مادهای مشهور و جسور ؛ بسيار خطرناک بشمار می رفتند . در نتيجه سعی مادها ثمر بخش نبوده و عاقبت در برابر دشمن شکست خوردند و فرورتيس(فرااورت ) پس از بيست و دو سال پادشاهی به هلاکت رسيد و بيشتر سپاهيانش نابود گرديدند . پس از کشته شدن فرورتيس ؛ هوخشتره (کياکسار) که مديری قابل و سرداری فاتح بود به پادشاهی رسيد . شکستی که به قيمت جان فرااورت (فرورتيس) تمام شده بود به او آموخت سربازانی که روسای زمين دار جمع می کنند هرگز از عهده سپاهيان منظم بر نمی آيند ؛ از اين رو بر آن شد تا سپاهی از روی نمونه سپاه آشور تشکيل دهد ؛ پيادگانی که هر يک به کمان و شمشير و يک يا دو زوبين مسلح بودند و سوارانی که در سايه پرورش اسب که در ميان مادها رايج بود ؛ پيش از سواره نظام دشمن بودند . لشکريانی که به تير و کمان مسلح بودند که در همه شرايط ؛ در حمله و عقب نشينی بسوی دشمن تيراندازی کنند.

۱-۳- کیاکسار (هوخشتره) :

تاريخ تولد : ۶۵۵ قبل از ميلاد
تاريخ در گذشت : ۵۸۵ قبل از ميلاد

زندگي نامه : نام هووخشتره به صورتهای کیاکسار ، کیاکزار ، کواکسارس و سیاکزار نیز ثبت شده است ، وی پسر خشثریت بوده است .آغاز سلطنت رسمی هوخشتره پس از سال 625 قبل از میلاد بوده است ، هوخشتره در همین سال به کین خواهی پدرش از آشور به آنجا تاخت اما مورد مقاومت سکاها به فرماندهی مادیس که متحد آشور بودند ، واقع گردید ، سرانجام روزی هوخشتره و گروهی از مادها جمع زیادی از سکاها را به میهمانی دعوت کردند و چون همه را مست کردند ، همه ایشان را به قتل رساندند ، و بدینگونه مادها توانستند قدرت از دست رفته خود را باز یابند ، به روایت هرودوت هوخشتره توانست سپاه را بر اساس نوع اسلحه به گروه هاای نیزه دار ، کماندار و سواره نظام تقسیم کند ، همین نظام بخشیدن به لشکریان توانست در جنگهای آینده ، کمک بزرگ و تعیین کننده ای برای او باشد آشور بانیپال حدود سال ۶۲۵ ق . م درگذشت ؛ در ايام فرمانروايی جانشين او ساراکس ؛ بنوپلسنر ؛ جاکم بابل سربر افراشته و خود را شاه خواند . وی نخست عليه مهاجمان ناشناخته ای که از دهانه های دجله و فرات می آمدند لشکر کشيد ؛ ولی بعلت ناتوانی بعدها مادی ها را به ياری خويش طلبيد و در نتيجه هوخشتره به او پيوست . نينوا در محاصره افتاد و هنگامی که پادشاه آشور مقاومت را بيهوده ديد ؛ خرمنی از آتش برافروخت ؛ خود و خانواده اش را در آن افکند و به هلاکت رساند . در نتيجه در سال ۶۰۶ پيش از ميلاد پايتخت آشور به اشغال سپاهيان دشمن در آمد و با خاک يکسان گرديد و چنانکه از لوح استوانه بنونيد پلسر ؛ حاکم بابل بر می آيد ديگر شهر ها و معابدی که پلسر را ياری نکرده بودند به سرنوشت پايتخت آشور گرفتار آمدند . از اين تاريخ مادها بر بخش بزرگی از آسيای غربی فرمانروايی يافتند . بنوکد نصر (بخت النصر) پسر و جانشين بنويد پلسر ؛ عقد اتحادی با آنها منعقد کرد و با ؛؛ آمی تيس ؛؛ دختر هوخشتره ازدواج کرد ؛ در حاليکه بابليان دشت ها را در تصرف خويش داشتند . مادها نيز از فرصت استفاده نموده تمامی سرزمين ايران را به تصرف خود در آورده و بتدريج از يکطرف به ارمنستان و از طرف ديگر تا مرکز آسيای صغيريعنی کاپادوکيه پيش رفتند . فتح تمامی اين مناطق برای مادها آسان تر بود ؛ زيرا کيمری ها (سیمری ها)‌ و اسکيتها (سکاها)‌ تمامی بلاد آباد و مناطق مذکور را غارت و ويران کرده بودند و پيش از آمدن مادها مناطق فوق چنان دستخوش هرج و مرج و بی نظمی شده بود که قدرت ايستادن در برابر مهاجمان خارجی را نداشت . پيشروی مادها در کنار رود هاليس (قزل ايرماق کنونی)‌ که خود را با مملکت جنگجو و قدرتمند ليدی رودررو ديدند متوقف کرديد . پادشاه ليدی در آن زمان آلياتس نام داشت که از پادشاهان مقتدر آن زمان بشمار می رفت . البته جنگ ميان ليدی و ماد شش سال طول کشيد . و در اين مدت هيچ يک از طرفين بر ديگری پيروزی نيافت . در سال هفتم ؛ کسوفی پديد آمد که گويند تالس ميلتس فيلسوف يونانی آن را پيشگويی کرده بود ( ۵۸۵ ق . م ) طرفين از اين کسوف ترسيدند و دست از جنگ کشيدند و پس از گفتگويی چند و ميانجی گری پادشاه بابل بين دو طرف صلح برقرار شد و رودخانه هاليس ؛ مرز بين دو دولت تعيين شد.
يکسال بعداز انعقاد قرارداد با دولت ليدی(۵۸۴ ق م)‌ هوخشتره درگذشت، او می بايست شخصيتی پر توان و قدرتمند و همچنين سازماندهی برجسته بوده باشد ؛ زيرا ماد را که مغلوب آشوريان و سکاها بود؛ به چنان پايگاهی رساند که بر هر دو دست يافته ؛ سکاها را از قلمرو خود بيرون و نينوا را فتح کرد و نيمی از آسيای صغير را به تصرف خود در آورد هرودوت می گويد که هوخشتره ؛ هسته های جداگانه ای از تير اندازان و سواران را که در گذشته همه با هم می جنگيدند تشکيل داد . هوخشتره در سال 585 قبل از میلاد پس از صلح با لیدی درگذشت.

۱-۴- آستيیاگ (ایخ توویگو) :

تاريخ در گذشت : ۵۵۰ ق . م

زندگي نامه : جانشين کياکسار (هوخشتره) در مدت ۳۵ سال سلطنت خود از يک طرف به سياست جهانگشايی را دنبال کرده و از سوی ديگر به سر و سامان دادن وضع داخلی کشور پرداخت . او چون بنا به قرارداد صلحی که پدرش با پادشاه ليدی بسته بود نمی توانست به آسيای صغير دست يابد سپاهيان خوذ را برای فتح بين النهرين و شمال سوريه گسيل داشت . حکومت آستيياگ در تاريخ ماد دوران اوج مادها را نشان ميدهد . در زمان حکومت اين پادشاه قلمرو مادها در شرق به نواحی مرکزی فلات ايران در غرب به رود هاليس و در جنوب تا خليج فارس گسترش يافته بود . آستيياگ در طول حکومت خود کوشش کرد تا از قدرت نامحدود اشراف بکتهد روی همين اصل با آنها به گونه ای خودکامه رفتار می کرد و در عين حال قدرت روحانيون (مغ ها) رو به فزونی می رفت . در چنين شرايطی قسمتی از اشراف ماد به رهبری يکی از خويشاوندان شاه و فرمانده ارتش به نام گارپاگا تماس هايی با شاه پارس يعنی کورش دوم برقرار کردند و به اين ترتيب کورش عليه پادشاه ماد به پا خواست . سه سال پس از اين قيام به سال ۵۵۰ قبل از ميلاد هنگاميکه آستيياگ به پارس لشکر می کشيد ارتش تحت فرمان او عليه پادشاه ماد شوريده او را دستگير کرده و به کورش تسليم کردند اين مطلب را يک تاريخ نگار بابلی گفته اما بنا بگفته هرودوت فقط قسمتی از ارتش ماد که جزو توطيه کنندگان نبودند بسختی با پارس ها جنگيدند و ديگران آشکارا به آنها پيوستند . بهر حال کورش دوم پادشاه هخامنشی در اين نبرد پيروز شده و دولت هخامنشی جايگزين مادها شد.

Posted in تاریخ ایران, زندگی نامه شاهان و سیاستمداران | برچسب: | Leave a Comment »

عکس: دومین جشنواره فیلم کمیک گل آقا (قسمت سوم)

Posted by wooerfara3661 در اکتبر 24, 2008

در این سری تصاویر، قصد به نمایش درآوردن تصاویر جشنواره گل آقا را داریم :

Posted in دومین جشنواره گل آقا, عکس | برچسب: | Leave a Comment »

عکس: دومین جشنواره فیلم کمیک گل آقا (قسمت دوم)

Posted by wooerfara3661 در اکتبر 23, 2008

در این سری تصاویر، قصد به نمایش درآوردن تصاویر جشنواره گل آقا را داریم :

Posted in دومین جشنواره گل آقا, عکس | برچسب: | Leave a Comment »

عکس: دومین جشنواره فیلم کمیک گل آقا (قسمت اول)

Posted by wooerfara3661 در اکتبر 23, 2008

در این سری تصاویر، قصد به نمایش درآوردن تصاویر جشنواره گل آقا را داریم :

Posted in دومین جشنواره گل آقا, عکس | برچسب: | Leave a Comment »

زندگی نامه شاهان ایران، از آغاز تاکنون (قسمت اول)

Posted by wooerfara3661 در اکتبر 22, 2008

۱- مادها :

۱-۱- دیوکس (ديااكو) :


تاريخ تولد : ۷۵۰ قبل از ميلاد
تاريخ در گذشت : ۶۷۵ قبل از ميلاد

 
زندگي نامه : هرودوت تاريخ نويس يونانی می گويد : ديااکو پسر فرورتيش چنان آوازه ای در حسن دادخواهی داشت که ابتدا اهالی روستايی که در آن زندگی می کردند و سپس همه افراد قبيله اش برای رفع دعواهايشان به او مراجعه می کردند . وی چون قدرت خويش را دريافت شايعه در افکند که بخاطر بازماندن از کارهای خصوصی خود نمی تواند تمام اوقاتش را به داوری ميان افراد صرف کند . از اين رو از کار داوری کناره گرفت . به دنبال اين اقدام دزدی و بی نظمی آغاز گرديد . روئسای طوايف و قبايل ماد دور هم گرد آمدند که چه کنيم که ديگر داوری چون ديوکس (ديااكو) بر ما داوری نخواهد کرد و هر روز دزدان و غارتگران بر ما هجوم می آورند و از مجازات عمل نمی ترسند ؛ پس از مشورتي که کردند به اين نتيجه رسيدند که از ديوکس (ديااکو) بخواهند تا به عنوان شاه ، به آنها حکومت کند و جلو اين دزدان و غارتگران را بگيرد پس به منزل وی رفته و تقاضايشان را با او در ميان گذاردند . ديوکس هم که دقيقا همين انتظار را داشت گفت من برای قبول اين کار چند شرط دارم که بايد عملی کنيد . اول اينکه برايم قصری بسازيد و برايم سربازانی محيا سازيد تا از من حمايت و پاسداری کنند . اين شروط را روسای قبايل قبول کردند و ديوکس (ديااکو)‌ از اين تاريخ به بعد شاه مادها شد . اولين اقدام شاه جديد فراهم آوردن نگهبانانی برای خود و سپس ساختن پايتخت بود . وی برای اين منظور همدان را که يونانی ها اکباتانه ميگويند جهت پايتخت برگزيد . البته ديوکس (ديااکو) از قرار معلوم اين شهر را بنا نکرد زيرا اين شهر در کتيبه تيگلات پلسر اول تخت عنوان امدانه ذکر شده است . اما پادشاه ماد بر جمعيت آن افزود ؛ نام هگمتانه به معنی جای اجتماع می باشد و ظاهرا بدان اشاره دارد که طوايف مادی که در گذشته پراکنده بودند ؛ به گونه ای متراکم در آنجا جمع شدند . شهر جديد احتمالا از روی نمونه شهرهای جلگه ای بنا گرديد . اين شهر بر روی تپه ای ساخته شده و هفت ديوار تو در تو داشت که ديوارهای درونی به ترتيب مشرف بر ديوارهای بيرونی بودند ؛ بطوری که درونی ترين ديوار از بقيه ديوارها بلند تر بود . قصر پادشاه که خزاين او در آنجا نگهداری می شد ؛ درون هفتمين ديوار واقع شده بود . اين ديوار که درونی ترين ديوار هفتگانه به شمار می رفت ؛ کنگره های زرگون داشت و حال آنکه ديوارهای ديگر مانند برج بيروس نيمرود رنگهای روشن داشتند . اين کنگره ها و بويژه رنگ های آن در نزد بابليان نمادهای خورشيد و ماه و سيارات بودند اما در نزد مادها اين گونه رنگ آميزی صرفا وام گيری هنری بوده . ديوکس (ديااکو) ؛ در اين کاخ مراسمی برای بار نيز مقرر می داشت که احتمالا به تقليد از دستگاههای آشور بوده است . در اين کاخ کسی نمی توانست با شاه روبرو شود و دادخواست ها را پيامگذاران به شاه می دادند . بدين منظور اين آيين تشريفات وضع شده بود تا با دشوار کردن دسترسی به پادشاه ترس و احترام در دل مردم القا کنند . ديوکس (ديااکو) در مدت پنجاه و سه سال پادشاهی (۶۵۵ – ۷۰۸ ق . م)فرصت آن را داشت که قبايل ماد را که تا آن زمان پراکنده بودند متحد سازد و به مليت واحدی مبدل کند . اگر او همان ديااکويی نباشد که در کتيبه های آشوری از آن نام رفته لا اقل اين خوش اقبالی را داشته که آشوريان به وی نپرداختند (نجنگيدن) زيرا سناخريب در جنگ بابل و ايلام (سوزيانا)‌ آن قدر گرفتار بودند که ديگر مجال انديشيدن به کوههای بلند و صعب العبور کردستان را نداشتند و تنها خطری که از جانب آشور ؛ مادها را تهديد می کرد اعزام نيروی آشوری يه اللیپی يعنی کرمانشاه کنونی بوده است . بقيه نقاط کشور همچنان در سکون و آرامش بود و خراجش را به صورتی منظم می پرداخت بطوری که آشوريان هيچ بهانه ای برای مداخله نيافتند.

Posted in زندگی نامه شاهان و سیاستمداران | برچسب: | Leave a Comment »

صلیب آریایی

Posted by wooerfara3661 در اکتبر 22, 2008

صلیب آریایی یا صلیب پارسی اصطلاحی است که برای اولین بار در کتاب «خلیج فارس نامی کهن تر از تاریخ«، از آن صحبت شده و سپس در ویکیپدیای انگلیسی ترجمه آن آورده شده است. اما بطور خلاصه چون + صلیب از نمادهای آیین مهرپرستی است و بزرگ‌ترین صلیب حکاکی شده در دیواره نقش رستم می‌‌باشد (آن دیواره با 4 صلیب)، آنرا صلیب آریایی یا پارسی نامیده است. در اوستا ميترا مقام شامخی دارد و در زمان پيش از اوستا و رستاخيز زرتشتي، بزرگ‌ترين خدا به‌حساب می‌آمد. اين نشانه א که صليب (عربی شده چليپا) شکسته ناميده شده است، در حقيقت نشانه خدای خورشید آريائی است، زيرا در ايران و هند هزاران سال پيشينه دارد. اين نشانه א نخستين‌بار در حدود خوزستان يافت شده و مربوط به هفت هزار سال پيش از ميلاد می‌باشد به اين ترتيب پيشينه تاريخی آن در ايران بسی کهن‌تر از پيشينه آن نزد آريائی‌های هند است و هرتسفلد (Herzfeld) آن را گردونه خورشيد ناميده است. در گرمی (Germi) مغان آذربايجان گورهای خمره‌ای از دوره اشکانی به‌دست آمده که در ميان آنها پارچه‌ای بسيار زيبا يافت شده است که دارای اين نقش می‌باشد. همچنين اين نگاره بر دهانه پاره‌ای از خمره‌های سفالين که مرده‌ها را در آن می‌گذاشته‌اند ديده شده است در مواردی ديگری چون جام تپه‌حسنلو، جام زرکلاردشت، گردنبند عقيق مربوط به دوره اشکاني، گردنبند زرينی مربوط به ۷ هزار سال ق م در رودبار گيلان اين نگاره به چشم می‌خورد. گردونه خورشيد نخست به اين شکل א بوده و کم‌کم خطوط منحنی از بين رفته گاهی به‌صورت + و گاهی با خطوط شکسته ولی با زاويه‌های ۹۰ درجه ترسيم شده و شکل هندسی و ترکيب کامل يافته است. اقوام باستانی بسياری از جانوران را می‌پرستيده‌اند و از همين جا توتميسم (Totemisme) پيدا شده است (يکی از اين حيوانات بز کوهی است که مظهر سودرسان طبيعت، يعنی خورشيد بوده است). اين نقش بر ظروف بازمانده از سده‌های پيش از ميلاد ديده شده و مهم‌تر از همه رابطه‌ای است که مردم باستانی ميان هلال ماه و خورشيد و شاخ بز کوهی قرار داده بودند. در بسياری از سفال‌ها در ميان انحنای شاخ اين جانور و نيز بر پشت آن نشانه + يا א ديده می‌شود. مثلاً بر ليوان سفالين مربوط به ۳۱۰۰ سال پيش از ميلاد که در سيلک کاشان به‌دست آمده نگاره + در زير انحنای شاخ گوزن پيدا است. با نگرش به اينکه نشانه گردونه مهر به شاهين و فروهر هم بسيار نزديک است می‌توان پنداشت در زمانی که از اهميت مهر کاسته شده نشانه مقدس ميترائيسم رفته‌رفته به شاهين مبدل شده و اين شاهين و نگاره فروهر تمام جاذبه معنوی و روحانی اين نشانه را گرفته و مظهر فر و شکوه مينوی گرديده است. هم‌اکنون اين نقش را به گونه‌ای ديگر بر کاشی کاری سر در شرقی آرامگاه بايزيد در بسطام می‌توان ديد. ميترا، خداوند آب‌ها و درياها نيز هست و يکی از صفات او، اود-دام (Ud-dama) يعنی محاصره‌کننده است و همسر او وارونی (Varuni) الهه شراب است و در اساطير، گاهی با نام‌های چون سورا(Sura)  يا ماد (Mada) نيز خوانده می‌شود. غسل تعميد مسيحيان، ظرف آب متبرک در کليسا، سقاخانه‌ها و حوضچه‌هائی که در مدخل مساجد و تکيه‌ها برپا می‌کردند همه از يادگارهای کيش ميترا است، زيرا که در مهريشت به‌روشنی از غسل و شستشو در آئين ميترا ياد شده است. آئين مسيحيت از کيش ميترا متولد شد. همان‌طوری که در مهرابه‌ها چشمه‌ آب جاری بود، در نقش‌ها و تابلوهائی که يافت شده، مرشد مهري، يا مغان ميترا، در حال تعميد مؤمنان مشاهده می‌شود. علت اصلی اهميت فوق‌العاده‌ای که برای شستشو در رم قايل می‌شدند همين اعتقاد به ميترا بود. ماهی نيز يکی از نشانه‌های مسيحی بود که در قرون ابتدائی برای شناسائی هم چون رمزی از آن بهره می‌جستند. اين نيز چون غسل تعميد، نشان و رسمی بوده از کيش ميترا. در يکی از مهرابه‌های اروپا، برابر پای ميترا يک ماهی نقش شده و اين رمز و نشان مسيحيت، نشانه‌ای است از کيش ميترا. بسياری از رموز و اسرار ميترا برخلاف آنچه مشهور شده، اصل و بنيان ايرانی خود را حفظ کرده است. آنچه امروزه به نام غسل تعميد ميان مسيحيان متداول است مانند بسياری از مراسم و آداب ديگر، از آرياها اقتباس شده است. ناگفته نماند که اين عمل در زمان اقتباس در ميان اقوام آريا بسيار کهنه و زمان گرفته بود. در هند، تبت، روم، يونان و مصر نيز که بعدها غسل تعميد رايج شد، اين آئين را از ايرانی‌ها گرفته بودند. در تبت، چون چند سالی از تولد کودک می‌گذشت، طی مراسمی در معبد و در برابر آتش به غسل تعميد او اقدام می‌شد. به ‌نام نامی خورشيد، کودک را در حالی‌که سرودهای مقدس می‌خواندند سه بار زير آب فرو برده بر او اسمی می‌نهادند و علامت صليب را بر سينه تعميد يافتگان نقش می‌کردند. نکته مشترک آن بود که در اين مراسم به نام خورشيد، به خدای خورشيد متوسل می‌شدند. ميان زرتشتی‌های قديم و ايرانيان پيش از اشوزرتشت نيز غسل تعميد کودکان در مهرابه‌ها و آتشکده‌ها مرسوم بود. در مهرابه‌ها برابر آتش، به نام خدای خورشيد، کودکان توسط مغان در آب فرو برده شده پس از آن نام‌گذاری می‌گرديدند. در اوستا، ميترا و خورشيد به هم بسيار نزديک هستند. در متن اوستائی مهريشت، ميترا خدای شکست‌ناپذير جنگ است و سربازان و جنگاوران در آوردگاه از او ياری می‌جويند و ميترا نيز به‌سرعت به ياری آنها می‌شتابد. جنگاوران مهر آئين، همواره پيروزی را از آن خود می‌دانستند. در بندهای اوليه مهر يشت می‌توان به مقام سرباز و روابط او با ميترا و چگونگی حمايت ميترا از وی پی برد. علامت و نشان سرباز، کوله‌پشتی و کلاه‌خود و نيزه است. سربازان ميترا در دو جبهه مشغول جنگ بودند. اول جنگ‌های معمولی بود که برای نگهداری کشور و گسترش آن صورت می‌گرفت. آنچه مهم‌تر بود جنگ و ستيز با نيروهای شر و اهريمنی بود. – چهارمين مقام، منصب شير بود. در پرده‌های نقاشی و سنگ برجسته‌های منقوش، نقش شير فراوان است و همين عمل سبب شد که بعد از اسلام، به‌ويژه در زمان سلجوقيان، علامت شير و خورشيد بر پرچم‌ها نقش بست، در اين پرده‌ها کسانی‌که به مقام چهارم رسيده‌اند گاه در حال خدمتگزاری و گاه در حال اهدای هدايا به حضور ميترا نشان داده شده‌اند. اين طبقه نيز ناگزير از گذراندن آزمايش‌هائی بودند که البته ديگر تحمل رياضات و شکنجه‌های بدنی نبود، بلکه بايد به ورزيدگی‌های رواني، شايستگی اخلاقي، وحدت ذهنی و خلاصه فهم اسرار دست می‌يافتند. روايات رمزی ميترائي، حاکی از آن است که در واپسين روز از عمر جهان، آتش‌سوزی بزرگی رخ خواهد داد. در اين آتش‌سوزی ناپاکان خواهند سوخت و پاکان مثل اينکه در چشمه‌ای شستشو می‌کنند، آسايش خواهند داشت. – پنجمين مقام، مقام پارسی بوده است که گذشته از وجوه رمزي، کنايه‌ای است که با طبيعت و روئيدن گياهان پيوند دارد و ميان پيروان کيش ميترا، نشان آزادی و آزادگی بوده است. – ششمين مقام، منصب خورشيد است، سل خدای خورشيد در ميان روميان و هليوس خدای خورشيد در اساطير يونان باستان است. – مقام هفتم، والاترين و عالی‌ترين مرحله تشرف برای يک سالک ميترائی بوده، اين مقام را مقام پتر يا پدر و پدرپدران می‌ناميدند. پدران در حقيقت عالی‌ترين مناصب را در آئين ميترائی داشتند و همين لقب را عيسويان از مراسم ميترائی اقتباس کردند و به خود نسبت دادند. هفت منصب روحانی و هفت مقام برای تکميل و ارتقاءِ مدارج در ميان فرقه باطنيه يا اسماعيليان تقليدی از همين بنيان ميترائی بود. ميان صوفيه نيز هفت وادی سلوک براساس همين هفت مرحله ميترائی بنا شد.

نمادهای مهری نظر به اینکه تصویر خورشید کار سختی بوده است در آن زمان بجای خورشید دو عدد S را می‌‌کشیده‌اند و سپس آنرا ساده نموده و بصورت + در آوردند بزرگ‌ترین نماد میترائیزم در دیواره نقش رستم قرار دارد که آنرا صلیب پارسی و یا صلیب آریایی و یا ایرانی نام گذاری نموده ایم. مهر، چنان‌چه گفته شد، خدایِ روشنایی و آتش بوده است، چنان‌چه خود نیز به تعبیری آتش‌گونه است، بدین‌ترتیب روش است که هر آتش و نوری نشانی از مهر تصور می‌شده است. آتشی که زرتشتیان روشن نگاه می‌داشته‌اند به تقلید از مهرپرستان بوده، و به ستایشِ او، و نیز خورشید به عنوانِ نمادی از مهر ستایش می‌شده است (توجه کنید که نه آتش را می‌پرستیده‌اند و نه خورشید را، بلکه آن‌ها را به عنوانِ نمادهایی ستایش می‌کرده و محترم می‌شمرده اند). هم‌چنین مهرپرستان نمادی داشته‌اند که «چرخِ خورشید» نامیده می‌شود، و در واقع نمادی از خورشید بوده است. چرخِ خورشید به مانندِ علامتِ SSِ هیتلری‌ست، و معکوسِ آن (اگر دو تا S را عمودی رویِ هم بکشید SS به دست می‌آید (البته هر S از ۳ خط تشکیل می‌شود)، حال اگر به جایِ آن‌که خطوط را به سمتِ راست بشکنید (دو سرِ S را می‌گویم) به چپ بشکنید نشانِ عادی‌یِ چرخِ خورشید به دست خواهد آمد. این نشان را در بسیاری بناهایِ باستانی می‌توان مشاهده کرد.

 

 

Posted in تاریخ ایران | برچسب: | 2 Comments »

پست آغازین

Posted by wooerfara3661 در اکتبر 22, 2008

با سلام خدمت تمانی ایرانیان عزیز. در این وبلاگ قصد داریم ضمن آشنایی با علم، تاریخ، فرهنگ، جذابیت ها و اخبار ایران، به بیان و تشریح مقالات و اخبار علمی و فرهنگی، و پست تصاویر درباره ایران و همچنین موضوعات جهانی (در زمینه علمی و فرهنگی بپردازیم). با ذکر این موضوع که، اینجانب در زمینه ترجمه متون انگلیسی به فارسی و بالعکس و در تمامی زمینه های کامپیوتری، خبره هستم و همچنین فعالیت های وسیعی در سایت فارسی ویکیپدیا دارم، قصد دارم در این سایت مقالات ترجمه شده و زبان اصلی، را نیز قرار دهم.
با تشکر از شما دوستان. امیدوارم با نظر دهی، ضمن بالتر بردن کیفیت وبلاگ، به ویرایش و بهبود سطح دانش دیگر ایرانی ها نیز کمک کنید. 

Posted in دسته بندی نشده | برچسب: | Leave a Comment »